تو روزی نیستی مثل تمام روزهای خدا که خورشید از میانِ دستانِ
سپیده مشرق شکوفه بزند و در سرخی سینه آرامش مغرب ناپدید شود.
تو روزی نیستی که آفتاب، نگاه هر روزه اش را به زمین بدوزد
و بی تفاوت از سر هر بودنی عبور کند.
تو روزی نیستی که آب، حال خودش را به دست
رود بسپارد و تنها به رفتن فکر کند.
تو روزی نیستی که زمان، از هر اتفاقی که می افتد،
در آن متعجب نشود و همه لحظه هایش را به یک چشم ببیند.
تو روزی معمولی نیستی؛ روزی هستی که روز واقعه
را در میان گرفته ای و به پیشواز حادثه می روی.
تو روزی هستی که عَزمت را جزم کرده ای
تا به قله های تاریخ نزدیک شوی.
تو روزِ ماقبل عاشورایی؛ روز تاسوعایی.